نوشتن بغضی چیزا دل آدمو درد می یاره قلبو فشار می ده و نفس آدم تنگ می شه . وقنی آدم بخواد رفتن یکی از عزیزا رو بگه سخت و سخت تره. اما می گم تا همیشه به یاد پسرم بمونه که زمانی تو این دنیا یه پسر خوب بود که از مهربونیش از صفاش از محبتش هر چی بگم بازم کمه. حبیب ما(پسر عمه ام) بامداد روز پنج شنبه(17 آذر) برای همیشه این زمین خاکی رو ترک کرد و به سمت معبود خودش رفت تا زندگی شو باحوری های بهشتی بگذرونه و تا ابد ما رو دلتنگ خودش نگه داره. 22 سال از بهارعمراین گل نگذشته بود که خدا اونو چید تا تو باغ خودش بکاره گویا خدا دلتنگ شده بود و این بنده خوبشو پیش خودش برد. اون به همراه یکی از قدیمی ترین دوستاش(همراه همیشگیش) ت...